Saturday, August 16, 2014

برند شما قول شماست

برند شما قول شماست

امیر شفقی ، مجله پرهون ، تابستان 93

برند شما چه قولی به ذی نفعان داده و چه تعهدی می نماید ؟ مشتریان چه انتظاری از آن دارند ؟ مهمتر از همه اینکه چه وقت این سئوالات باید پرسیده شده و چطور می توان پاسخ را دریافت نمود ؟ برندهای شاخص ، نوعی تعهد سازمانی برای تامین منافع و خدمات مشخص به خریداران می دهند . برندی که نمی تواند انتخاب مشتریان بالقوه و بالفعل را تحت تاثیر خود قرار دهد ، تنها یک کالاست و به قول مولانا "قیمت همیان و کیسه از زر است ، بی زری همیان و کیسه ابتر است" . در واقع وجود تعهدی عالی و بعد عمل به آن ، دلیلی ست که مشتریان در سراسر دنیا به طور متناوب به نامهایی خاص توجه می نمایند . این برندها در ساختن شخصیت و تصویرمناسب ، عالی عمل نموده و بعد پیگیرانه در پی رشد آن بوده اند و خریداران نیز به روشنی می دانند باید چه انتظاری از این شرکتها داشته باشند . تا زمانی که این شرکتها آن خواسته ها را برآورده می نمایند ، به حک و تثبیت حضورشان در ذهن مخاطبانشان ادامه خواهند داد. برندی موفق است که بتواند درون مشتریان ، بین تجارب حاصل از تعهدات ، پیوند برقرار نموده و مجموعه ای از انتظارات مثبت را در ذهن مشتریان تعریف کند. یک برند قوی تعهدی را به مشتریان داده ، آنرا حفظ نموده و آنچه شرکت هست و باید باشد را مشخص می کند. شرکت بایستی با تعهدی منحصر ، خود را از رقبا متمایز نموده ، ارتباطی عاطفی برقرار کرده و نیروهایش را بدان سمت هدایت کند و مطمئن باشد که به قول فردوسی " چنین داد پاسخ که کردار نیک ، بیابد به هر جای بازار نیک ". این حالت بایستی همواره همراه باشد.

برند و تعهدش

اصل اول ، تعهد خود را خلق نمایید یا اگر خلق شده آنرا به روشنی بدانید : در تعریف ، برند به معنای خلق تعهد است . یک قول برندی بایستی خاطره انگیر و خواستنی باشد و اگر کسی آنرا به یاد نمی آورد ، نمی تواند اثربخش بوده و اگر هیچ کسی آنرا نمی خواهد ، مناسب بازار نیست. یک قول و تعهد خوب برندی ، احساسات مردم را استخراج نموده و در نهایت این احساسات عملکردها را هدایت می نمایند و به قول معروف " در سر بازار تیز کور شود مشتری". از آنجا که هر برندی به واسطه ی قولش شناخته می شود ، بایستی بی همتا بوده ، معمولی و دم دستی نباشد. در یک صنعت ، تعهدی که رقبا به مشتریان می دهند می توانند بسیار نزدیک به هم باشند ، اما اگر شرکتی در پی موفقیت است بایستی با تمام وجود ، از تعهد و قولی که می دهد مواظبت کرده و بداند تعهدش ، چگونه از قولی که سایر شرکتها می دهند متفاوت است. قول و تعهد مناسب چیزی نیست که مدیر برند بعد ازظهر جمعه و هنگام دیدن فیلم سینمایی شبکه یک سیما آنرا بیافریند. این تعهد از درک عمیق بازار و مشتریان و ظرفیتها و انگیزه های افراد درون شرکت حاصل می گردد. در عین حال دادن قولی که شرکت نمی تواند به آن ، بطور مداوم و همیشگی عمل کند ، به سادگی ، یک خودکشی تجاری ست.
پس از خلق قول و تعهد ، نوبت به تزریق آن در ذهن مشتریان ، کارکنان و هرکسی که با شرکت در ارتباط بوده و روی کالا اثر دارد ، است. اینجاست که کارشناسان بازاریابی بطور جدی وارد عمل می شوند . شگفت اینکه به نظر می رسد بیشتر شرکتها ، تعهدی که به مشتریانشان می دهند را واقعا نمی دانند واین دلیل اصلی ضعیف شدن برندهاست. شرکت ها ممکن است خروارها دلیل برشمارند که چرا مشتریان باید کالای آنها را بخرند ، اما تا وقتی تعهدی نداده اند ، این توضیحات آب در هاون کوبیدن است .
جعبه ذهن آدمی با صندوق پست فرق چندانی ندارد . مشتریان تمام پیامهای ورودی را گرفته و آنها را در طول روز مرتب می نمایند.هر قدر شرکت برای ذهن مشتریان ، جایابی و مرتب کردن خود را آسانتر کند ، وقتی مشتریان به کالا نیاز دارند ، برای شان آسانتر خواهد بود به سراغ کالای شرکت بیایند.بعنوان مثال وقتی در تهران به محلی برای سریع غذا خوردن فکر می کنیم جای خاصی به ذهنمان می آید ، وقتی به خوشمزه ترین غذا فکر می کنیم جای دیگری به ذهنمان آمده و نهایتا وقتی میهمان خارجی داریم و می خواهیم واقعا او را تحت تاثیر قرار دهیم به جایی دیگر می اندیشیم . احتمالا در مورد هر کدام از این موارد می توان سریع فکر کرده و به نتیجه رسید.هر مدیری باید وقت صرف کرده و دقیقا در چند جمله بنویسد که برندش دقیقا چه تعهدی به مشتریان و جامعه می دهد. تعهد معمولا با سه مقوله اصلی ، کیفیت ، خدمات و قیمت مرتبط می باشد ، اما با توجه به بازارهای مختلف ، همیشه اختلافات جزئی وجود دارند.پس از تعین تعهد دیگر بایستی تا می توان ، هر روزه ، تمرین کرد تا به برندی شاخص تبدیل شد.

اصل دوم ، هرگز از اصل اول عدول ننمایید (زیر قولتان نزنید): دانستن چیستی کالا و اینکه چرا مردم آنرا خریده و به آن اعتقاد دارند بسیار مهم است . خلق قول و تعهد برندی یک چیز است و عمل به آن چیزی مهمتر می باشد .اگر برندی به تعهدش عمل نکند ، کمافی السابق وجود خواهد داشت اما بعنوان کالایی بی قید و بند تلقی شده و تناقض را نمایش می دهد. به قول خود عمل کردن یعنی مدیریت کردن ظرفیت و توان موجود ، دارا بودن فرایندی موثر و ثابت قدم برای برطرف کردن نیاز ، داشتن تکنولوژی و سیستمی قابل اعتماد و کاربردی و در استخدام داشتن افراد با انگیزه ای که برای عرضه کالا مشتاق اند. وقتی که تعهد برند در ذهن مشتریان بصورتی قدرتمند و جا افتاده جاگیرشد ، مدیریت باید اطمینان حاصل کند که هر حرکتی در تایید آن تعهد است. هیچ برندی نباید به فرمالیسم دچار گشته و بیش از حد روی ظاهر و نمود بیرونی تاکید داشته باشد چون آنچه برندینگ را خراب می کند تظاهر به تعهد است.در واقع هم محتوای برند بایستی منحصر باشد هم فرم آن ، که معمولا در تبلیغات ظهور می نماید .
مدیران باید قبل از هر چیز توان دیدن و فهمیدن تعهد برند خود را داشته باشند چون این تعهد راهنمای اصلی برندینگ بوده و چراغ راهنمایی ست که به آن جهت بایسته را می دهد. تعهد برند تنها وقتی که برای خود مدیران و خالقان آن جالب باشد ، برای مشتریان نیز جذاب خواهد بود . درصورتی که مدیران و خالقان برند به برند خود و تعهدی که با آن به جامعه می دهند وفادار باشند ، مشتریان نیز بدان وفادار خواهند بود. برند بایستی به تعهد درونی اش عشق بورزد نه به تبلیغاتش و وقتی خودش ، خود را و آنچه به مشتری تعهد می دهد را باور نکرد مشتری هم به طور قطع او را باور نخواهد کرد. بعد از خلق ، هر برندی باید تا می تواند به تعهدش عمل کند تا تعهد ، ملکه ذهن همه ذی نفعان شود . مدیران نیز باید بر تعالی و عمل به تعهد برند خود ، نظارتی دائمی داشته باشند. تعهد برند بیش از ویژگی های فیزیکی کالا نیاز به مراقبت دارد و مدیر برند باید در تمام مدت از تعهد نهان در کالا باخبر بوده و انجام آنرا مقدمترین رسالت خود بداند. همیشه تعهد دادن آسان است اما تا آخر پای آن ایستادن سخت می باشد . بقول معروف "به عمل کار برآید به سخن دانی نیست" . برندی که بر سر قولش نباشد ناظری ست مفعول بر فرو ریختن بازار خود . پس نبایستی برای روابط مشتریان ماه عسل در نظر گرفت و بعد از اتمام آن ، حرفهای عاشقانه فراموش شوند و اين شعر کم مایه که " ای فرزند دل و ديده ،از دبه كسي ضرر نديده" را بایستی از فرهنگ شفاهی بازار حذف نمود . آنچه ما و برندمان را عیان می نماید عمل ماست نه احساسات و ادعاهای مان چون اعمال ما اهداف ما را نشان می دهند . به بیانی نباید تنها تیتر برخی ویژگی ها را داشت ، چون مشتری شخصیت برند را از طریق اعمالش می شناسد نه از طریق گفتارش .مشکل ، برای مدیر برند ، از زمانی آغاز می شود که کالا را به بازار عرضه نموده اما درک درستی از تعهد خود و شرایط بازار ندارد. مدیران برند باید از جانب خود رابطه ای بر مبنای اعتماد برقرار کنند و بدانند که "دو صد گفته چون نیم کردار نیست" . باید همه چیز را در عمل نشان داد ، چون همه برندها برابرند و تنها تفاوت در کاری ست که آنها انجام می دهند . در برندینگ عمل گرایی (پراگماتیسم) به اندازه خلق تعهد اهمیت دارد . برندینگ یعنی عمل و تنها زمانی که تعهد به عمل در آید احساس اطمینان به کالا زاده می شود. آنچه مشتری را ناامید می کند پای تعهد نایستادن و به قول خود عمل نکردن و تظاهر به تعهد است. با تمام وجود متعهد بودن ، مستلزم عشق به ایده های بزرگ و متعالی است و بایستی مقید بود تا به تعهد درونی عشق ورزید نه به درآمد کوتاه مدت .

موخره
مدیران هرگز نباید اجازه دهند برندشان به مسمومیت انرژی دچار شود. بسیاری اوقات پس از خلق برند و تعین تعهد آن ، صاحبان کالا دچار نوعی رخوت پس از تلاش بسیار می شوند و گویی تا کشتی برندینگ به ساحل ثبات می رسد ، ترسی ناشناخته در يك قدمي اوج ، آنها را فراگرفته و دوباره برند خود را درگیر امواج می نمایند . گویی از ساحل و سکون آن وحشت داشته و در درگیری های حاشیه ای ، نوعی احساس بودن را جستجو می نمایند . در برندینگ شخصی نیز همینگونه است و استعداد نزد صف طویل مدعیان ، نایاب است . کسانی که ادعایی نداشته و برای خود نه به زبان و حرف و با ایجاد فضای کاذب بلکه در عمل توانایی ها را نشان داده و همه چیز را ثابت می کنند ماندگارند . اگر کسی در پی نظری بوده و می خواهد خود را برند کند بایستی در عمل همه چیز را نشان دهد ، نه با حرف و چاپلوسی روانی و تظاهر به تعهد

Wednesday, August 06, 2014

یک قطره دریا

بخشی از مقاله یک قطره دریا ، امیر شفقی ، هفته نامه سلامت 29/آبان/89

نازنینم ، مرگ را زندگی کردن و مردن را زیستن ، اندیشه را تیز و قاطع می کند . بایستی به مرگ پرداخت و با مرگ زندگی کرد تا بعد بتوان با زندگی زندگی کرد . اگر مرگ را زندگی کنی و با اندیشه مرگ بزیی و هر دم احتمالش را بدهی و هر لحظه را آخرین لحظه بدانی و مرگ را مطالعه نمایی و مرگ را تصور نمایی و مرگ را تصویر نمایی و مرگ را بنویسی و مرگ را بخوانی و مرگ را حس نمایی و مرگ را تمرین نمایی و مرگ را نزدیک بدانی ، دیگر در زندگی از هیچ چیز نخواهی ترسید و عمیق خواهی بود و از بالا خواهی دید زندگی را . اگر از مرگ نترسی دیگر چیزی نمی ماند که نتوانی بدست آوری و این نخستین وظیفه یک مرد است که درد را تحقیر کند .
کسی که از مردن می ترسد ، از جایش تکان نمی خورد و از پیش مرده است . مگر می شود آدم از مردن بترسد و خوب زندگی کند ، مگر می شود آدم از مردن بترسد و به اهداف بلند خود برسد ، مگر می شود آدم از مردن بترسد و تحمل کند تمام فشارها و مصائب قهرمانی را و مگر می شود آدم از مردن بترسد و از مردم نترسد . اگر از مرگ بهراسی ، هر که قدرتی دارد و ابزاری در دست ، می تواند مرعوبت نماید و بنده اش شوی و تو را به غالب خود درآورده و رنگ دنیای خود را به دنیایت بزند . اگر از مرگ بهراسی ، نمی توانی به فردیت برسی و خودت باشی و خودت را دوست بداری و عزت نفس و اعتماد به نفس داشته باشی و آدمیت را در خود تقویت نمایی و صفات عالی ، مثل عشق و احترام و تواضع را درون خود پرورش دهی .
این تصور که من از فردا برای همیشه اینجا نخواهم بود و زندگی و دنیا ، راه خود را بدون من ادامه خواهند داد و این اتاق برای همیشه حضور مرا ، برای هیچ لحظه ای نخواهد فهمید و این صندلی و میز و کاغذ هیچگاه بعد از آن ، که شاید ساعتی دیگر باشد و شاید روزی دیگر ، مرا لمس نخواهند کرد و ریتم زندگی بدون من ادامه خواهد یافت و هستی با توقف زندگی ام ، بدون خللی کار خود را ادامه داده و همه چیز بدون من ادامه خواهد یافت ، حسی از تعلیق درونم می پرورد نازنینم.

Sunday, April 06, 2014

برندینگ شهری در هزاره سوم

برندینگ شهری در هزاره سوم

 
 
امیر شفقی
همشهری ، هفدهم فروردین نود و سه صفحه 10
 
از اواخر دهه ۹۰ و اوایل هزاره سوم میلادی، برندینگ به‌عنوان مقوله‌ای بسیار مهم، نه تنها برای شرکت‌ها، محصولات و خدماتشان بلکه برای دانشگاه‌ها، نهادهای شهری، سازمان‌های غیرانتفاعی و حتی اشخاص، نمودی چشمگیر داشته است.
 اما همانند بسیاری از پدیده‌های نوین، برندینگ نیز با پیشینه‌ای کهن، تا عمق تاریخ سفر می‌کند. انسان همیشه و همواره و از ابتدای خلقت، درگیراسطوره‌سازی‌ و اسطوره‌شناسی(Mythology) بوده و نمادها و شخصیت‌هایی مانند پرومته، زئوس، کاروما، هفائیستوس، سزیف و هرکول در مغرب زمین و آرش کمانگیر، سندباد، کیومرث، رستم و سهراب در مشرق زمین نشانگر ذهن آدمی و تمایلش برای کدینگ مفاهیم هستند. فردوسی بزرگ در مشرق زمین، جوانمردی را با اسفندیار کد کرده و در یونان باستان روشنایی و نور و دانایی با پرومته کد شده‌اند. به اعتقاد مولف با این رویکرد اساطیری می‌توان برندینگ را نوعی کدینگ ذهنی نامید که در مسیر تاریخ، وقتی به ما رسیده، زمینی‌تر از گذشته و ناسوتی شده است.
سمبل‌های ملی، اسطوره‌ها و حماسه‌ها همواره در ساختن تصویر ذهنی از شهرها و کشورها کارساز بوده‌اند و هویت ملی ملت‌ها را می‌سازند. برندینگ هم مانند هر هنر و صنعتی آناتومی دارد و بایستی متخصص آن بود. هنر معماری اگر درونی متوازن و بیرونی متعارف داشته باشد و از خلاقیت بی‌نصیب نباشد همانی است که باید باشد. معماری برند، آناتومی برند است و باید دانست که هر آجری و هر تیرچه‌ای و هر انتخاب مصالحی درنهایت به آنچه ساخته می‌شود جانی و جمالی خواهد داد. با توجه به بعد زمان، در معماری ابتدا بنا ساخته می‌شود و بعد بایستی از آن نگهداری کرد. در برندینگ نیز ابتدا خلق برند صورت می‌گیرد و بعد حفظ آن مفهوم می‌یابد. ساختن بنا در 2مرحله سفت‌کاری و نازک‌کاری اتفاق می‌افتد که معادل آن‌ را در برندینگ نیز به خوبی می‌توان مشاهده کرد.
بنا در معماری زیرساخت دارد، اسکلت بندی و ستون دارد، انتخاب مصالح دارد و انتخاب زمین برای ساخت‌وساز. وقتی بنا تمام و ساختمان ساخته شد، آنچه می‌ماند و قابل رویت است مانند برندینگ قابل تقسیم‌بندی است. مثلا شیروانی ساختمان و روبنا به مثابه نمادهای بصری برندینگ هستند و زیرساخت ساختمان به مثابه نقطه تمایز برند از رقبا ستون‌های ساختمان عبارتند از: جوهره برند (Brand essence)، وفاداری مشتریان، ارزش برند (Brand Value)، قدرت برند و غیره.

بازاریابی و برندینگ اماکن
بازاریابی برای شهرها پدیده‌ای نوین نبوده، عمری طولانی دارد و عموما به فعالیت‌هایی مثل افزایش آگاهی عمومی، جذب مردم و تغییر تلقی آنها از اماکن و امکانات یک شهر یا کشور تلقی می‌شود. حتی بسیاری از شهرها با نام بازارها و محصولات و نقاط دیدنی خود برند شده‌اند؛ مثلا در کشور خودمان که از اواخر قرن اول هجری قمری، بازارهای دائمی با فضای مسقف شکلی جدی گرفتند و از قرن سوم هجری به بعد با روی کارآمدن حکومت‌های ایرانی و محلی، فعالیت‌های اقتصادی به نحو قابل ملاحظه‌ای رونق یافتند و برخی شهرها تنها با وجود کالایی خاص برند شدند. برای مثال پارچه‌های کتانی کازرونی گاهی تا 10دست خرید و فروش می‌شدند چون تنها مهر و نشان این شهر کافی بود که بدون بازکردن بسته‌بندی، معامله شوند. یا در شهر کوچک تون در قرن پنجم، 400 کارگاه زیلوبافی وجود داشته و از این منظر بی‌نظیر بوده است. در دوره حاضر نیز انتخاب تهران در دوره قاجاریه به‌عنوان پایتخت، به سرعت به توسعه بازار آن و برندشدنش، منجر شد. مثلا ساختن خیابان‌های مستقیمی مانند باب‌همایون و ناصرخسرو برای راندن کالسکه و برگزاری مراسم تشریفاتی در تهران، منجر به تمایز این شهر شد. شهرهای مهم دیگری مانند اصفهان و شیراز نیز با دارا بودن نقاط دیدنی بسیار، خودبه‌خود استعداد و توان بالایی برای تمایز خود از دیگر شهرها دارند. در سطح جهانی نیز سال گذشته 14میلیون نفر از برج ایفل پاریس دیدن کرده‌اند. در واقع پاریس با داشتن بنایی که قدمت تاریخی چندانی ندارد خود را متمایز کرده‌ و به کسب درآمد پرداخته است.
امروزه مدیران شهرها به دلیل رقابتی‌شدن شرایط، مجبورند بیش از همیشه خلاقانه رفتار کنند. شهرها به منظور حل مشکل آلودگی، تبیین سیاست‌های جدید شهری، تقویت هویت شهری و نوآوری در زمینه‌های اجتماعی به انواع مختلفی از خلاقیت‌ها احتیاج دارند. با این رویکرد، شهرها و اماکن به‌طور فزاینده‌ای به‌عنوان برند نیاز به بازاریابی برای خود دارند که این مهم یا با ایجاد یک تصویر جذاب از شهر یا حداقل با کاهش تصویر منفی از آن امکان‌پذیر است. بسیاری از دانشمندان، اقتصاددانان و سیاستگذاران معتقدند که این مهم اساسا به منظور رسیدن به اهداف زیر پیگیری می‌شود: الف) جذب سرمایه‌گذارهای جدید به شهر ب) فراهم‌کردن زمینه‌های نوآوری و توسعه برای شرکت‌های موجود ج) رشد صنعت توریسم.
همانگونه که این‌روزها شاهدیم، رقابت شدیدی بین مناطق و شهرهای مختلف جهان جهت رسیدن به این اهداف و در نتیجه افزایش مزیت‌های رقابتی به‌وجود آمده است. از سوی دیگر نتیجه عدم رضایت اقتصادی و غیراقتصادی ذی‌نفعان شهری، تخریب تصویر شهر در اذهان عمومی است که پیامد آن عایدی کمتر برای همگان است. بی‌توجهی به جذابیت‌های شهرباعث کاهش جذب سرمایه‌گذارها، توریست‌ها، شهروندان یا شرکت‌های جدید خواهد شد و حتی ممکن است باعث ترک شهر توسط ساکنین فعلی شودو شرکت‌ها اماکن دیگری را برای فعالیت برگزینند. توان ایجاد تمایز در شهرها به‌طور فزاینده‌ای بستگی به عناصر نامحسوس و غیرمادی، مخصوصا دانش و قابلیت اعتماد داشته و از اصول اساسی تدوین استراتژی‌های بازاریابی شهر است. مدیران شهری باید استراتژی‌هایی را تدوین کنند که احساس مسئولیت محلی، دارایی‌های سنتی و دانش را تقویت کرده و در عین حال اجازه داشتن وسعت دیدی وسیع‌تر را بدهند.
یکی از این شیوه‌ها استفاده از ابزارهای بازاریابی به منظور ایجاد و توسعه مزیت رقابتی است. از این‌رو، استفاده از استراتژی‌ها و خط‌مشی‌های بازاریابی در توسعه اقتصاد محلی، موضوعی است که در سال‌های اخیر توجه فزاینده‌ای را در ادبیات آکادمیک و تجربیات عملی مدیریت شهری به خود جلب کرده است. در واقع شهرها باید توریست‌ها، کارخانه‌ها، شرکت‌ها و افراد با استعداد را جذب کنند که این موضوع نیازمند به‌کارگیری ابزارهای مدیریت بازاریابی استراتژیک و برندینگ آگاهانه است. این بدان مفهوم است که شهرها باید خدماتی ارائه دهند که شهروندان بالقوه، شرکت‌ها، سرمایه‌گذاران و بازدیدکنندگان خواهان آنها هستند. رقابت شهرها این روزها جهانی است و همه مکان‌ها خواه در اروپا باشند خواه آسیا، خواه آمریکای جنوبی و خواه آفریقا برای زنده‌ماندن و رقابت باید قابلیت‌های جدیدی از خود بروز دهند. شهرهای زیادی هستند که این روزها سعی می‌کنند برای مشتریان تصویر جدیدی از طریق ایجاد هویت برای خود و سپس ارتباط آن مشتریان هدف، بسازند. در بسیاری از شهرها برندینگ مکان یعنی خلق هویت و ایجاد جذابیتی اضافه بر آنچه تا به‌حال بوده است.
شهرها نیز مانند محصولات و خدمات مصرفی و با همان روش پیشرفته باید بازاریابی شوند و درواقع ابزارهای بازاریابی محصولات و خدمات می‌تواند در بازاریابی مکان نیز به‌کار برده شود. بنابراین بازاریابی مکان عنصری طبیعی برای توسعه اقتصاد شهرها بوده و هر شهری نیز برای موفق شدن و دیده شدن به‌عنوان پیشرو، نیاز به راه‌حل‌های مخصوص به خود دارد. این راه مخصوص گاهی از طریق نام یک فرد مشهور مثل یک فوتبالیست یا هنرمند ایجاد شده و فرصت‌های خوبی را برای برقراری ارتباطات کامل و ساخت برند از شهر ایجاد می‌کند. شهرها در کل باید اهداف زیادی را به‌طور همزمان پی بگیرند که جذب شرکت‌های جدید (محلی و خارجی)، حفظ و نگهداری پایگاه‌های صنعتی، توسعه صنعت توریست و بازدیدکنندگان تجاری از آن جمله‌اند. در عین حال شهرها باید خدمات درونی‌شان مثل حمل‌ونقل یا بیمه سلامتی را نیز برای متقاضیانشان فراهم و گسترش دهند.

بازیگران ‌اصلی در برندینگ شهری
هسته اصلی مفهوم بازاریابی، درک نیاز و خواسته مشتری است. درواقع در طول تاریخ هرجا تجارتی اتفاق افتاده و بده بستانی صورت گرفته بر اساس رفع نیازی بوده است. در شهر نیز اجتماعات و زمینه‌های زیادی وجود دارند که هرکدام از آنها فعالیت‌های بازاریابی مکان مخصوص به خود را دارا هستند و تصمیم برای تدوین یک برنامه مناسب و متعارف بازاریابی منطقه‌ای، مستلزم توافق همه بخش‌ها در مورد اهداف خود است، به گونه‌ای که با برنامه‌های بازاریابی تک‌تک بخش‌ها تعارضی نداشته باشند. در بازاریابی مکان محصولات باید با نیازهای مشتریان شهر سازگار باشند. هر شهری باید بین مزیت رقابتی و ویژگی‌های مخصوصش ارتباطی مؤثر ایجاد کرده و راه‌هایی را برای متمایزکردن خود برای بازارهای هدفش بیابد.
به اعتقاد کاتلر، 4مخاطب هدف اصلی در بازاریابی برای هر شهری وجود دارد. این مشتریان عبارتند از: 1- بازدیدکنندگان: الف) بازدیدکنندگان تجاری که به‌دنبال انعقاد یک قرارداد، بازدید از یک مکان یا خرید و فروش هستند. ب) بازدیدکنندگان غیرتجاری که عموما توریست‌ها و مسافران هستند. 2- افراد مقیم: الف) کارکنان حرفه‌ای مانند دانشمندان، پزشکان و متخصصان ب) کارکنان ماهر
ج)کارکنان دورکار د)متمولان ر) سرمایه‌گذاران و)کارآفرینان
ز) کارگران عادی. 3- صنعت و تجارت: الف) صنایع سنگین ب) صنایع کوچک و شرکت‌های خدماتی. 4- بازارهای صادرات: الف) بازارهای همسایه ب)بازارهای بین‌المللی.
از منظرداخلی بازیگران اصلی در فرایند بازاریابی مکان را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:
بازیگران محلی: مانند شهرداری‌ها، سازمان گردشگری و سازمان توسعه تجارت، بازیگران بخش خصوصی: مانند شهروندان، صنایع کوچک و بزرگ، کارگزاری‌ها، مؤسسات مالی (بانک‌ها، شرکت‌های بیمه)، شرکت‌های مخابراتی و الکتریکی، هتل‌ها، رستوران‌ها، آژانس‌های مسافرتی و شرکت‌های حمل‌ونقل و رسانه‌ها.
بازیگران ملی: مانند رهبران سیاسی و شرکت‌های سرمایه‌گذاری. بازیگران بین‌المللی: مانند سفارتخانه‌ها و مؤسسات بین‌المللی.

Sunday, March 09, 2014

گفتگو با مولف کتاب معماری برند و برندینگ ، امیر شفقی





گفتگو با مولف کتاب معماری برند و برندینگ

کتاب  > نویسندگان و مولفان- نیوشا صداقت کیش
به تازگی کتاب معماری برند و برندینگ اثر امیر شفقی، با مقدمه دکتر احمد روستا از سوی انتشارات بهینه فراگیر روانه بازار نشر شد.
به مناسبت انتشار این کتاب مارکتینگ‌نیوز گفتگویی با امیر شفقی انجام داده است که در ادامه می‌خوانید:
  • درباره ضرورت تالیف کتاب معماری برند و برندینگ توضیح بفرمایید؟
ضرورت نوشتن درباره برند و برندینگ اساسا از ضرورت پرداختن به برند بعنوان جدیترین موضوع حوزه بازاریابی در سالهای اخیر ناشی می شود. در واقع این روزها اگر شرکتی و کالایی به موضوع برندینگ بعنوان امری حیاتی توجه نکنه محکوم به شکست و نابودی هست. یکدست نبودن تعاریف و مفاهیم حوزه برندینگ عامل مهمی برای ایجاد انگیزه در نوشتن این کتاب بوده است. مضاف بر اینکه دغدغه شخصی بنده برای بیان مسائل و مشکلاتی که در حوزه بازاریابی از سالها پیش از نزدیک با آنها درگیر بودم و درکلاسهای درسی و مشاوره هایی که به دوستان صاحب کالا می دادم به پرداختن به این موضوع ترغیب شدم.
  • کتاب حاضر نسبت به سایر کتابهای مشابه از چه ویژگی هایی برخوردار است؟
ببینید اساسا علوم انسانی در مملکت ما وارداتی هستند. بازاریابی و برندینگ هم بعنوان دانشی که در مغرب زمین تدوین شده و نطفه اش خلق شده با ویژگی هایی غربی به کشور ما وارد شده است. همیشه این توصیه و دغدغه وجود داشته که مباحث از فیلتر ذهن ایرانی بگذرد و به اصطلاح ایرانیزه شود. سعی کردم در این کتاب این اتفاق بیافتد و آخر هر فصلی یک بخش جدی و گاها مفصل وجود دارد به نام وضعیت ایرانی که موضوعیت آن فصل را با توجه به بازار ایرانی مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار داده است . بعنوان مثال عرض می کنم برای ترجمه خود کلمه برند هنوز اتفاق نظری وجود نداره و ترجمه های مختلفی از این کلمه ارائه می‌شود. با توجه به ریشه کلمه برند در زبان انگلیسی، که به معنای داغگذاری هست و برای متمایز کردن احشام استفاده می شد همین مفهوم در زبان فارسی هم ریشه دارد و کلمه وسم به معنی داغگذاری بوده. چیزی که ذکر شد نمونه‌ای از مسائلی هست که در کتاب به آن پرداخته شده است.
  • برای کاربردی بودن مطالب چه کردید؟
مثالهای زیادی در کتاب از برندهای ایرانی و خارجی ذکر شده اند. سعی شده هر مفهومی که طرح می شود ما با ازای بیرونی براش آورده شود. کتاب از بررسی برند دانشگاه آزاد تا بررسی برندهایی مثل گلرنگ و هایدا را شامل می شود و به برندهای شخصی مثل علی دایی و شجریان و ... هم می پردازد.
  • چه موضوعاتی در این کتاب آمده است؟
موضوعات زیادی در کتاب ذکر شدند اما عمده توجه به مفاهیم و مدیریت برند شده است. بعنوان مثال در فصل دوم 27 راهکار اصلی برای زنده و بشاش نگه داشتن برند با رویکرد فرهنگ ایرانی ذکر شده اند. این از جمله بخشهایی است که به ایرانیزه کردن موضوع برند توجه داشته.
  • کتاب معماری برند و برندینگ شامل چند فصل است؟ عناوین آنها را اعلام بفرمایید.
کتاب از 7 فصل اصلی تشکیل می‌شود. فصل اول با عنوان برند در گذر زمان، سرگذشت برند و برندینگ رو در طول تاریخ، در جهان و ایران، مورد بررسی قرار می‌دهد. فصل دوم کلیات تعاریف و مفاهیم برندینگ هست که به چیستی و چگونه گی و انواع برندینگ پرداخته، شواهدی از برندهای ایرانی آورده و چه باید کرد را مطرح می کند. فصل سوم مدیریت برندینگ هست که ضمن نشان دادن سلسله مراتب مدیریت کردن یک برند عناصر و مفاهیم برندینگ مثل شخصیت برند وفاداری برند اگاهی برند ارزش برند و . . . را مورد بررسی قرار می دهد. فصل چهارم کمپین برندینگ هست که چک لیستهایی برای یک کمپین برندینگ ارائه کرده و وضعیت ایرانی را مورد تحلیل قرار می دهد. فصل پنجم به تحقیقات در حوزه برندینگ پرداخته و استفاده از ابزارهای مدرنی مثل اینترنت را عنوان کرده و برندینگ مجدد کلی و جزئی را نشان می دهد. در این بخش از برندهای ایرانی که نیاز به برندینگ مجدد دارند نام برده شده است. موضوع فصل ششم جایگاه یابی و برندینگ هست که ضمن بیان عوامل موثر در جایگاه یابی برند انواع جایگاه یابی برندینگ را هم ذکر می کند. فصل هفتم برندینگ شخصی هست.
در این فصل به تفصیل از برندهای انسانی داخلی و خارجی نام برده شده و این برندها مورد بررسی قرار گرفتند. نویسندگان شعرا ورزشکاران بازیگران خوانندگان و حتی روشنفکران از کسانی هستند که بعنوان برند مورد توجه قرار گرفتند.
  • کتاب حاضر چه آموزه‌هایی برای مدیران و صاحبان کسب و کار دارد؟
مهمترین آموزه کتاب برای مدیران جلب توجه شان به اهمیت موضوع برند است. اینکه ابتدا یک مدیر متوجه شود برند بسیار حائز اهمیت است و در درجه بعد راهکارهایی برایش مطرح شود که با استفاده از آنها بتواند برندش را متمایز کند.
  • چطور شد که دکتر روستا برای این کتاب مقدمه نوشتند؟
جناب آقای دکتر روستا همیشه به من لطف داشتند و چون از ابتدا در جریان نوشتن کتاب بودند و با نگارش بنده هم آشنا بودند لطف کردند و مقدمه ای رو برای کتاب نوشتند.
  • لطفا توضیحات تکمیلی خود را که برای معرفی کتاب ضروری می‌دانید مطرح بفرمایید؟
در این کتاب سعی بنده بر این بوده که تمام اطلاعات و تجاربی که طی سالهای گذشته در زمینه برندینگ کسب کردم را بیان کنم. اگر چه نوشتن کتابی از این دست خودش منبع و منشا زایش تخلیل ها و نظرات جدید در حوزه مورد نظر هست. امیدوارم این کتاب منجر به عملگرایی بیشتر در حوزه برندینگ شود.

مشکلات "ساخت ایران"



مشکلات "ساخت ایران"
امیر شفقی
روزنامه همشهری ، هجدهم اسفند نود و دو ، صفحه 10 
 
در ریشه یابی رفتار ناخوشایندی که در جامعه امروزی ما رواج پیدا کرده و آن ، کم ارزش بودن کالای "ساخت ایران" است ، با چالش های متعددی روبروییم که نشان می دهند توصیه به خرید کالای داخلی ، به تنهایی  کارساز نیست . در واقع پیش از توصیه به خرید کالای داخلی ، نیاز به بررسی دقیق و عمیق و موشکافانه دلایلی ست که باعث شده مشتریانی با ملیت ایرانی ، حتی محصولات درجه چندم کشورهای در حال توسعه را به ساخت ایران ترجیح دهند . نکته اصلی ، مسئولیت جذب مشتری ایرانی به سمت " ساخت ایران" است که بدون تردید بر عهده صاحبان کالا در بخش خصوصی و دستگاهای اثرگذار دولتی ست چرا که منابع اصلی مالی و غیر مالی ، در اختیار آنها بوده ، توانایی اثرگذاری بیشتری بر جامعه دارند . با این اوصاف ، تا اصلاحی روانی و انقلابی احساسی ، ابتدا بین صاحبان کالا و سپس مشتریان رخ ندهد ، قاعده بر همان مدار خواهد چرخید و گوشی شنوا یافت نخواهد شد . 

دور باطل بی قولی و بدقولی
با رویکرد برندینگ ، دور باطلی را شاهدیم که بر بی اعتقادی به کالای ایرانی بیشترین اثر را داشته است . برخی صاحبان کالا مکررا به قول و تعهدی که به مشتریان خود داده اند عمل نکرده اند و همین بدقولی منجر به نوعی بی اعتمادی بین آحاد جامعه نسبت به کالاهای ایرانی شده است. برند ، چیزی نیست جز قولی که صاحب کالا تلویحا یا تحقیقا به مشتری ، مبنی بر حفظ همواره کیفیت و کمیت کالای خود می دهد . صاحب کالایی که بعد از رونق کسب و کارش از کمیت و کیفیت کالای خود می زند ، قولش را زیر پا گذاشته و اعتبارش را خدشه دار می نماید و مشتری دلیلی برای ساختن با بد قولی در خود نمی یابد . معمولا در عرضه های اولیه ، که مصداق ماه عسل روابط مشتری و صاحب کالاست ، همه چیز شیرین بوده و همه قولها ادا می شوند . اما پس از اندکی ، بدقولی ها شروع می شوند و اعتمادها سلب می گردند و این دور باطل سالهاست ادامه دارد و این رویه در نهایت به تمام بازار سرایت کرده ، بی اعتقادی به کالای ایرانی همه گیر شده است.
صاحبان کالای ایرانی بایستی ابتدا قول خود به مشتریان را خلق نمایند و سپس تمام تلاش و کوشش و مساعی خود را بنمایند تا هرگز هرگز هرگز ، زیر قول خود نزنند . برندهای شاخص ، نوعی تعهد سازمانی برای تامین منافع مشخص به خریداران می دهند . برندی که نمی تواند انتخاب مشتریان بالقوه و بالفعل را تحت تاثیر خود قرار دهد ، تنها یک کالاست و به قول مولانا "قیمت همیان و کیسه از زر است ، بی زری همیان و کیسه ابتر است" . برندهای ایرانی وقتی موفق اند که بتوانند درون مشتریان ، بین تجارب حاصل از تعهدات ، پیوند برقرار نموده و مجموعه ای از انتظارات مثبت را در اذهان تعریف کنند . یک برند قوی تعهدی به مشتریان داده ، آنرا حفظ نموده و آنچه هست و باید باشد را مشخص می کند . کالای ایرانی بایستی با تعهدی منحصر ، خود را از رقبا متمایز نموده ، ارتباطی عاطفی برقرار کرده و مطمئن باشد به قول فردوسی " چنین داد پاسخ که کردار نیک ، بیابد به هر جای بازار نیک ".

متغیرهای قابل کنترل بازار
در عالم بازار و تجارت ، در طول تاریخ ، مهمترین کلمه "نیاز" بوده ، کارگشاترین مفهوم "آمیخته بازاریابی" ست و صاحب کالایی که این دو را به درستی درک ننماید محکوم به نابودی ست . صاحب کالای ایرانی ابتدا بایستی به درستی بداند کدام لایه از نیازهای آشکار یا پنهان مشتری را برآورده می نماید و تا زمانی که درک روشنی از نوع نیازی که برآورده می شود نداشته باشد ، پیروزی حاصل نخواهد شد . کاربرد کارگشاترین مفهوم بازار ، آمیخته بازاریابی ، نیز مغفول مانده است . این روزها از هر که دستی ، حتی از دور ، به بازار دارد اگر بپرسید آمیخته بازاریابی چیست خواهد گفت قیمت ، محصول ، مکان و پیشبرد . اما وقتی می پرسی که اینها چرا مهم اند و به چه کار می آیند ، بسیاری نمی توانند پاسخ دهند و در واقع اهمیت قضیه ، تا حد برشمردن اجزا آمیخته بازاریابی پایین آمده است . صاحبان کالا تا درک عمیقی از مفهوم آمیخته بازاریابی ، که تنها "متغیرهای قابل کنترل بازار" توسط او هستند ، نداشته باشند نمی توانند بازی رقابت را ببرند . تا زمانی که درکی کامل و اعتقادی راسخ شکل نگرفته باشد نظم ذهنی بایسته برای جا انداختن کالای ساخت ایران پدید نیامده و نرم افزار این جنگ ، نصب نشده باقی می ماند . صاحب کالای ایرانی بایستی به روشنی بداند چه وقت و چرا و چگونه و کجا و کی و برای چه کسی ، از کدام ابزار آمیخته بازاریابی ، برای تحت تاثیر قرار دادن بازار استفاده نموده و کدام متغیر را به چه صورتی دستکاری نماید . بایستی از خود بپرسد که آیا نیاز به متناسب محصول با بازار است یا بایستی با قیمت بازی کند یا توزیع مناسبتری داشته باشد و یا در نهایت در پیشبرد و ارتقای کالای خود دچار نقصان است .
چالش دیگر در استفاده از آمیخته بازاریابی ، عدم درک دقیق مرحله خرید در مشتریان است . فرایند خرید ، اتفاقی یکباره نیست . قبل از مرحله اصلی خرید (دست به جیب بردن و پول بیرون آوردن) مراحلی وجود دارند که هر صاحب کالایی بایستی از آنها آگاه بوده و گام به گام طی نماید . این مراحل که چندین حلقه متصل به هم اند از آگاهی نسبت به وجود کالا شروع و تا بعد از خرید ادامه می یابند . دیده شده صاحب کالایی ، به تصور آنکه همه کالایش را می شناسند به تبلیغات ایجاد رجحان پرداخته ، اما در تحقیقات ابتدایی بازار مشخص شده ، بخش اعظم بازار هدف ، حتی نامی از آن کالا نشنیده اند .

عزت نفس تجاری
عزت نفس از آن دست مفاهیمی ست که آینده تجاری ملتها بستگی مستقیمی بدان دارد . این مفهوم که اگر آمار گیری صورت گیرد بسیاری از معنای ذاتی آن بی خبرند و به معنای دوست داشتن خود است ، از شروط انقلاب احساسی برای خرید کالای ایرانی ست . وقتی خودت را دوست داری قطعا خانواده ، اقوام ، شهر و کشور خود را دوست داشته ، کالای ساخت کشور خود را ترجیح خواهی داد . در فرهنگ سازی برای پرورش عزت نفس بایستی به فرزندان این آب و خاک آموخت که هر آنچه متعلق به آنها و در ارتباط با آنهاست دوست بدارند تا بتوانند به زندگی نیز عشق ورزیده ، بالنده شوند.
از کم کاری هایی که طی سالیان گذشته صورت گرفته و هم به نهادهای آموزشی ، مانند آموزش و پرورش و دانشگاه ها بر می گردد و هم به نهادهایی مانند صدا و سیما ، کم کاری برای تقویت روحیه عزت نفس تجاری ست . نطفه دوست داشتن خود بایستی در ذهن و شخصیت کودک ایرانی کاشته شود تا او کالای ایرانی را بعنوان بخشی از خود قبول نموده ، دوست بدارد و ابتیاع نماید.

خلق "ساخت ایران" ، حفظ "ساخت ایران"
اگر برندینگ را خلق و بعد حفظ برند بدانیم ، ما مشکل خلق نداشته ، مسئله ما مدیریت و حفظ و نگهداری برندهای ایرانی ست و گویی همه مدیران می خواهند فاتح باشند نه حاكم و مي خواهند بروند نمي خواهند برسند . مثل رستورانهای زیادی که در گوشه و کنار شهر ظاهر شده ، ابتدا خدمات خوبی عرضه می نمایند اما پس از اندک زمانی که مشتری پیدا کردند ، از کیفیت و حتی کمیت محصول خود می زنند و نمی توانند تجربه ای پایدار برای مشتریان به ارمغان آورند . مشتری ایرانی مطمئن نیست این بار که به فلان رستوران می رود یا فلان کالا را می خرد ، همان منافع و خدمات قبلی را دریافت خواهد کرد . برخی مدیران ، به دلیل سهل انگاری با برندهای خود بعنوان موجوداتی زنده که حیات دارند ، گاهی تب کرده و مریض می شوند و بسیار ارزشمندتر از دارایی های فیزیکی هستند برخورد نمی کنند .
از دیگر دلایلی که ما در خلق برندهای ایرانی متبحرتر از حفظ آنها هستیم سیستم اقتصادی ماست . در اقتصاد دولتی چون رقابت وجود نداشته و شخصیت ، خاصیت خود را از دست می دهد برندسازی بی اهمیت می گردد . 

موخره
شرایط جامعه و بازار ایرانی ، این سالها نه کاملا مدرن و فردگرایانه است و نه سنتی که بر اساس عرف اداره گردد . ما از باورها و رفتارهای سنتی خود ، بخصوص در اداره بازار ، به قدری فاصله گرفته ایم که اجرایی کردن آنها کمتر امکان پذیر است ، در عین حال کاملا مدرن و مستند نیز نشده ایم . در جامعه فردگرا تجار می دانند حمایتی از طرف طایفه خود دریافت نخواهند کرد و تنها اتکا بر موجودیت خود ، فرد را به پیروزی نائل می کند . این باور وقتی با باز بودن راههای رشد و پیشرفت همراه می شود به نظم و آرامشی سود بخش منتهی می گردد . در نظام قبیله ای اما ، فرد خود را تسلیم قوانین قوم می نماید ، در عوض قوم و قبیله نیازهای وی را تامین می کند . کارآفرین ایرانی نیز بین سنت و مدرنیسم درگیر است و نه اتکا بر موجودیت خود و نه شیوه های سنتی برایش کارساز هستند . به همین دلیل بایستی هوشمندانه توازنی بین این دو برقرار نماید .

Tuesday, February 11, 2014

کتاب معماری برند و برندینگ


بالاخره کتاب "معماری برند و برندینگ" چاپ شد
نویسنده : امیر شفقی
نشر بهینه : 66462270

.
.
.
انسان همیشه و همواره و از ابتدای خلقت ، درگیراسطوره سازی و اسطوره شناسی (Mythology) بوده و نمادها و شخصیتهایی مانند پرومته ، زئوس ، کاروما ، هفائیستوس ، سزیف و هرکول در مغرب زمین و آرش کمانگیر ، سندباد ، کیومرث ، رستم و سهراب در مشرق زمین نشانگر ذهن آدمی و تمایلش برای کدینگ مفاهیم هستند . فردوسی بزرگ در مشرق زمین ، جوانمردی را با اسفندیار کد نموده و در یونان باستان روشنایی و نور و دانایی با پرومته کد شده اند . به اعتقاد مولف ، با این رویکرد اساطیری می توان برندینگ را نوعی کدینگ ذهنی نامید که در مسیر تاریخ ، وقتی به ما رسیده ، زمینی تر از گذشته شده و ناسوتی گشته است .

Wednesday, March 06, 2013

نخستین اجلاس مدیران تحقیق ، توسعه و فن آوری کشور



نخستین کنفرانس مدیران تحقیق ، توسعه و فن آوری کشور
   91/11/28
هتل المپیک
عنوان سخنرانی : نقش تحقیق و توسعه در برندینگ

Thursday, February 07, 2013

بخشی از کتاب معماری برند و برندینگ

بخشی از کتاب معماری برند و برندینگ ، امیر شفقی (در مرحله چاپخانه)

مفهوم هسته ای تمام فعالیتهای تجاری و برندینگی ، کلمه نیاز است . در کتاب جنگ و صلح ، تولستوی نقل می کند در جریان جنگ روسیه با ناپلئون یکی از زیردستان کوتوزوف ، سردار روسی ، وقتی که وی از جنگ امتناع می کند به او می گوید " مردم می خواهند ما بجنگیم ، تزار هم می خواهد ، پس ما باید بجنگیم ". اما کوتوزوف در جواب وی می گوید " تزار و مردم می خواهند که فرانسوی ها از خاک کشور اخراج بشوند و من اینجا هستم که نیاز واقعی آنها را برآورده کنم" . در برندینگ و بازاریابی ، تشخیص نیاز واقعی مشتریان حیاتی ست ، مردم روسیه خواهان جنگ نبودند بلکه خواهان خروج فرانسوی ها از خاک کشورشان بودند . به زبان امروزی ما وقتی مبلمان ابتیاع می نماییم راحتی و پرستیژ خریداری می کنیم نه چند تکه چوب و پارچه . تولستوی ، در شخصیت پردازی حرفه ای و قهار خود ، بصیرتی حکیمانه به کوتوزوف داده و مدیری بسیار شهودی را در قرن نوزدهم به تصویر کشیده که با وجود مخالفتهای بسیار سردارانش ، به شیوه خود ادامه داده و در نهایت همین عمق بینش او را برنده جنگ می نماید . تفاوت دیدگاه کوتوزوف با سایر سرداران ، در مورد ماهیت جنگی که درگیر آنند ، در عصر حاضر نیز بین مدیران و تجار کهنه کار و تازه واردان وجود دارد . کوتوزوف به لایه های عمیق تر نیاز مردم توجه نموده ، می داند که تزار و مردم خواهان جنگ با فرانسوی ها نیستند بلکه تنها خواهان اخراج آنها بوده و اگر اینکار بدون جنگ انجام شود ، راضی تر هم خواهند بود . با تمرکز روی همین لایه از نیاز ، کوتوزوف با طمانینه و آرامش برخورد می کند و حتی از شهر بسیار مهم و استراتژیک مورد مناقشه عقب نشینی می نماید ، اما چون هدف واقعی را می شناسد به مقصود خود می رسد . نیروهای مهاجم ، پس از به آتش کشیدن شهر با مشکل سوخت و غذا مواجه شده ، شکست خورده و از روسیه تزاری خارج می شوند و کوتوزوف بدون خونریزی و تنها با طمانینه و همراهی با طبیعت زندگی ، جنگ را می برد.